Lyrics

از تو گفتم، سر به دامان خیابانی که در آن خانه داری از تو گفتم، از همین عطری که در آغوش من جا می گذاری هرچه در گوش زمین و آسمان گفتم نشد من مگوهای دلم را با جهان گفتم نشد از دل جا مانده در آوار تنهایی نگفتم از تو گفتم از تو خواندم، از شب بالا بلند گیسوانت عاشقانه گریه کردم، تن به تن با خاطرات ناگهانت بی بهانه از تو دور و بی تو نزدیکم به پایانی که دیگر گفتی نیست جز برای، گم شدن در یاد تو این قصه از سر گفتنی نیست از تو در من، مانده رویایی که هر شب تا جنونم می کشاند حافظانه، عطر گیسویت که می رقصد به شعرم می نشانم هر کجایی، دل به موج و موج دریای نگاهت می سپارم آرزویی، جز شکستن در تلاطم های آغوشت ندارم بی قرارم از تو خواندم، از شب بالا بلند گیسوانت عاشقانه گریه کردم، تن به تن با خاطرات ناگهانت بی بهانه از تو دور و بی تو نزدیکم به پایانی که دیگر گفتی نیست جز برای، گم شدن در یاد تو این قصه از سر گفتنی نیست
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out